تقسیم بندی موضوعات به احساسی و واقعی (از جمله ملاحظات در باب مسا
از جمله ملاحظاتی که در باب مسائل زنان و خانواده مطرح است یک تقسیم بندی جعلی است که مطرح میکنیم:
· تقسیم بندی موضوعات به احساسی و واقعی
موضوعات احساسی: موضوعاتی هستند که واقعیت آنها احساسی است و ورای آن حس، چیز دیگری نیست.
مثال درد و رنج و لذت و ترس، شادی و ... یعنی قوام درد به همان حس شدن است و واقعیتی برای آن درد، ورای آن احساس وجود ندارد. موضوعاتی که واقعیت دارند ولی واقعیت آنها حسی است.
موضوعات واقعی: موضوعاتی هستند که ورای حس خاص و دریافت خاص یک وجود خارجی دارند؛ چه آنها حس شوند چه نشوند، چه درست حس شوند چه غلط، آنها وجود دارند.
مثل مریضیای که وجود دارد ولی شخص آن را احساس نمیکند؛ شخص بدترین سرطانها را دارد، اما احساس نمیکند و یک کارشناس باید آن را تشخیص دهد.
بایستی توجه داشت که اگر مابین موضوعات احساسی و واقعی تمایز قائل شویم و در عینیت خارجی مشخص کنیم که این موضوع خاص اجتماعی، از مقوله احساسی است یا واقعی، برای ما در مسئله زنان و خانواده راهگشا خواهد بود.
تفاوت این دو موضوع:
موضوعات احساسی با نظرسنجی احراز میشوند، فقط کافی است که مصاحبه شوندهها صدق فاعلی داشته باشند. مثلا اگر بپرسیم که از تعدد زوجات احساس رضایت میکنند یا نه، ممکن است نود درصد آنها بگویند که احساس رضایت نمیکنند و از اجرای این قانون در کشور ناراحتند. این ناراحت بودن یک موضوع احساسی است نه واقعی. باید توجه داشت از اینکه بیشتر افراد یک جامعه نسبت به یک موضوع خاصی حس بدی دارند و احساس رضایت نمیکنند، نتیجه نمیشود که آن مسائل برای جامعه فیالواقع مضر است. و مشکلی را حل نمیکند. پس در موضوعات احساسی عدم رضایتمندی اکثریت کاشف از عدم مصلحت واقعی نیست.
در موضوعات واقعی کارشناس میتواند وجود یا عدم آنرا احراز کند و صرف صدق فاعلی در مصاحبه شونده، برای احراز کافی نیست.
مثلا زن و مرد پیش مشاور میروند که ما از زندگی در کنار هم احساس رضایت نمیکنیم. آنه دلیل را چیز دیگری میگویند و اشتباه متوجه شدهاند، در صورتیکه کارشناس میتواند با چند پرسش به این نتیجه برسد که این نارضایتی ناشی از عدم ارضای جنسی است نه چیز دیگر.
نتیجه:
تفکیک موضوعات احساسی و واقعی از این جهت میتواند مفید باشد که نظرسنجیها فقط بیانگر موضوعات احساسی و دریافت مخاطب هستند، اما نمیتوانند واقعیت موضوع را نشان دهند.
نظرسنجیها در نشان دادن واقعیت موضوعات ناتوانند، مگر بعد از کار کارشناسی و کارشناس با ابزارهایی که به کار میبندد میتواند تشخیص دهد که واقعیت موضوع چیست.
اما بحث اصلی در اینجاست که در مسائل بخواهیم مصداق موضوع را احساسی بدانیم یا واقعی. شاید یکی از محورهای جنگ بین نظام مادی و اسلام، تعیین نوع موضوع ارزشهای اخلاقی است، اینکه واقعیاند یا احساسی؟
در نظام ارزشی ما عدالت، محبت، صدق و ... واقعیاند، احساسی نیستند و ورای احساسها واقعیت دارند. اما در ادبیات لیبرال این طور نیست.مکتب پوزیتیویسم ادعا میکند که هر موجود واقعی باید ضرورتاً از محک تجربه حسی برخوردار باشد و این ادعا نافی ارزشهای اخلاقی است.
زیرا نتیجه دیدگاه پوزیتیویستی سلیقهای بودن ارزشهای اخلاقی و محترم بودن آن برای صاحب سلیقه است. چون هیچ واقعیت خارجی و ارزشی مافوق سلیقههای اخلاقی وجود ندارد. ارزشهای اخلاقی یعنی سلیقههای افراد. در حالیکه در اندیشههای دینی عقیده هرکس برای خودش محترم نیست و ارزشهای اخلاقی به عنوان موضوعات واقعی هستند که مقیاسی برای سنجش و تحلیل صحت و سقم دیدگاههای ما میباشند؛ و نقطه هدفی میشوند که جامعه را به سمت آنها هدایت کنیم.